آل بوسعید
آل بوسعید، سلسلهای اِباضیمذهب که از واپسین سالهای نیمۀ نخست سدۀ 12 / ق / 18م تا به امروز بر مَسقط و عُمان فرمانروایی دارند.
زمینۀ تاریخی
کرانههای جنوبی خلیجفارس و دریای عمان از آغاز سدۀ 10ق / 16م صحنۀ کشمکشهای برخی قدرتهای بومی و بیگانه بوده است. تصرف هرمز و مسقط از سوی پرتغالیها (913ق / مارس 1507م) اگرچه در آغاز با بیاعتنایی ایران و عثمانی روبهرو شد و حتیٰ دولت صفوی برای مقابله با عثمانیان در صفر 921ق / مارس 1515م با آنان عقد اتحاد بست، ولی به سبب تغییرات مهمی که بر اثر ورود انگلیسیها و هلندیها به خلیجفارس و جنگهای دریایی عثمانی با پرتغالیها و نیز نیروی روزافزون سلسۀ یَعاربۀ عمان در منطقه به وقوع پیوست؛ قدرت پرتغالیها رو به افول نهاد و پس از عقبنشینی از جاسک و قشم (1031ق / 1622م)، امام یعربی نیز آنان را در 1061ق / 1650م از مسقط بیرون راند.
یعاربۀ عمان پس از تسخیر مومباسا در 1110ق / 1698م در کرانههای جنوبی آفریقا به پیشروی ادامه دادند و در آغاز سدۀ 12ق / 18م قلمرو خود را از دماغۀ کومورین تا دریای سرخ، و از بحرین تا جزایر خوریان موریان گستردند و حتى یکچند بندرعباس را نیز تصرف کردند. سلطان، امام یعربی در 1130 یا 1131ق / 1718 یا 1719م (مایلز، 237) درگذشت و کشمکش بر سر جانشینی او جنگ داخلی 30 سالهای به بار آورد که از یکسو همۀ قبایل عمان را زیر 2 دستۀ بزرگ هِناوی و غافِری در مقابل هم قرار داد و از سوی دیگر به زوال سلسلۀ یعاربه انجامید. نخست میان سیف پسر سلطان که در گردهمایی رُستاق به امانت برگزیده شده بود و مُهَنّا پسرعموی او بر سر امامت نزاع درگرفت و چندی بعد مهنا که از سوی پیروان خود امام خوانده شده بود، بر اثر شورش یَعرب بن بلعرب زندانی و کشته شد و یعرب خود را امام خواند (1134ق / 1722م)، اما بلعرب بن ناصر یعربی بر او شورید و سیف به کمک محمد بن ناصر رهبر قبیلۀ بنیغافر دوباره به امامت دست یافت. امامت سیف با مرگ یعرب بن بلعرب در 1135ق / 1723م در حال تثبیت شدن بود که خلف بن مبارک هناوی سر به شورش برداشت و مسقط و بَرکا را تصرف کرد. سران قبایل و علما نیز در صفر 1137ق / اکتبر 1724م در گردهمایی نِزْویٰ محمد بن ناصر را به جای سیف به امامت برگزیدند، اما محمد بن ناصر در شعبان 1140ق / مارس 1728م در جنگ صُحار کشته شد و سیف در رمضان / آوریل همان سال دوباره به امامت رسید. او اینبار با مخالفت یکی از عموزادگان خود به نام بلعرب بن حمیر یعربی روبهرو شد و برای مقابله با او از نادرشاه یاری خواست (همو، 253، 252؛ لاکهارت، 182) و با کمک لطیفخان فرمانده ایرانی، بلعرب را درهم شکست، اما ادامۀ سلطۀ ایرانیان باعث نزدیکی سیف و بلعرب و کنارهگیری بلعرب از دعوی امامت شد. با این همه، نابسامانی اوضاع اقتصادی بر اثر جنگهای پیاپی و فساد و بیتوجهی به منهیات مذهب اباضی، مانند نوشیدن قهوه و مصرف تنباکو، مردم را از سیف بیزار کرد (نیبور، 299). از اینرو شیوخ و سران نِزویٰ و سَمایِل در گردهمایی محرم 1155ق / فوریۀ 1742م سیف را برکنار کردند و سلطان بن مرشد نوادۀ دختری وی را به امامت نشاندند. سیف بار دیگر از ایران کمک خواست. تقیخان فرمانده نیروهای ایران در جُلْفار با سیف ملاقات کرد و در برابر به رسمیت شناختن سلطۀ ایران بر عمان به او قول داد که وی را به منصب امامت باز نشاند (اوتر، 234، 235؛ نیبور، 300). از این پس تنها احمد بن سعید که در 1150ق / 1737م از سوی سیف به حکومت صُحار گماشته شده بود به مقاومت در برابر ایرانیان پرداخت. کلب علیخان یکی از فرماندهان نیروهای ایران و عمان، احمد را به محاصره گرفت، ولی به رغم از دست دادن بسیاری از افرادش کاری از پیش نبرد (لاکهارت، 217)، اما احمد بر اثر کمبود غذا و تدارکات، خود خواستار صلح شد (نیبور، 301) و سرانجام بر اساس پیمانی (1155ق / 1742م) مقرر گشت که ایرانیان، عمان را ترک کنند و تنها مسقط را در تصرف داشته باشند و احمد نیز به عنوان فرمانروای صحار و برکا به ایران مالیات بپردازد (همانجا، مایلز، 261).
با شروع جنگ ایران و عثمانی، گرچه نادرشاه نیروهایش را از عمان بیرون نکشید (لاکهارت، 218)، ولی از توجه به آنجا باز ماند و احمد بن سعید از فرصت بهره جست. وی خَلْفان بن محمد بن عبدالله را در دژ برکا به حکومت نشاند، مسیر بازرگانی را از مسقط دور کرد، صنعتگران را به برکا کشید و تسهیلات بسیاری در دسترس بازرگانان گذاشت و بدینسان مسقط را از راههای زمینی و دریایی به انزوا کشاند (مایلز، 262). در این میان نادرشاه محمدحسین خان قِرِقْلو فرمانده ایرانیِ عمان را فرا خواند (لاکهارت، 241) و احمد نیز به بهانۀ نداشتن وسیلۀ فرستادن مالیات، از پرداخت آن به افسران ایرانی مقیم مسقط خودداری ورزید (نیبور، 302) و آنها را برای مذاکره پیرامون چگونگی پرداخت مالیات به برکا دعوت کرد و با ترفند به اسارت گرفت؛ آنگاه بیدرنگ به مسقط لشکر کشید و بازماندۀ سربازان ایرانی را به انتخاب یکی از دو راه، تسلیم و دریافت پول، یا زندان و بردگی، وا داشت. سربازان تسلیم شدند و احمد پس از کشتن تنی چند، دیگران را آزاد کرد و به ایران برگرداند (همو، 303).
پس از مرگ سلطان بن مرشد، بلعرب بن حمیر رقیب مجید بن سلطان برادر سیف بن سلطان به امامت برگزیده شد، اما مردم عمان به احمد بن سعید دل بسته بودند و بسیاری از قاضیان و شیوخ قبایل در گردهمایی مسقط او را به فرمانروایی و امامت برگزیدند (مایلز، 263، 262؛ نیبور، 304، 303) و مجید بن سلطان در انزوا ماند. سرانجام برخورد نهایی میان بلعرب بن حمیر و احمد بن سعید در 1162ق / 1749م در فَرْقْ در وادی قَلْبُوه روی داد و بلعرب کشته شد (همو، 304؛ مایلز، 264). پس از او محمد بن سعید پسرعموی سلطان بن مرشد مدعی امامت شد، اما پشتیبانی نیافت و پس از آنکه احمد شهر نخل را با سرزمینی کوچک به او وا گذاشت از ادعایش دست برداشت. به این ترتیب احمد بن سعید بیمعارض به حکومت نشست و سلسلۀ آل بوسعید را بنیان نهاد.